آیداآیدا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

ماه آسمون زندگی ما

آش دندونی مامان بزرگ

دیروز رفتیم خونه بابا بزرگ چون مامان بزرگ آش دندونی برای شما پخته بود . قبل از رفتن عمه محبوبه اومد و یه لباس قرمز قشنگ هدیه آورد .  قربونت برم خیلی بهت میومد .تل سرتم قبل از رفتن خودم برات درست کردم . دست مامان بزرگ درد نکنه عجب آشی بود . مامان بزرگ ، خاله ها ژیلا و مریم ، دایی بابک و زن دایی بنفشه و دایی علی هم برات لباس هدیه گرفته بودن دست همشون درد نکنه. تو هم چون تو راه نخوابیده بودی حسابی اونجا شلوغ کاری کردی.عزیزم خیلی دوست دارم تو از هم چیز تو دنیا برام با ارزشتری. ...
10 تير 1391

اولین دندون آیدا گلم

عزیزم دیروز با بابا بردیمت برای چک کردن قد و وزن هفت ماهگی.خدا رو شکر بازم همه چی نرمال بود وزنت 7 کیلو و 750 گرم و قدت 70 سانت. از دیروز زرده تخم مرغ رو هم خوردی ولی خیلی دوست نداشتی.   بعدش گذاشتیمت خونه عمه منیره آخه من باید میرفتم دنبال کارای بیمه وقتی برگشتم عمه فاطمه هم اونجا بود بعد عمه فاطمه منو  صدا زد آخه اولین دندون کوچولوتو دیده بود من که اصلا باورم نمی شد خیلی خوشحال شدم بعد با بابا حسابی ذوق کردیم عزیزم اولین دندونت مبارک باشه . خداروشکردندونت  بدون مشکل دراومد و اذیت نشدی . به امید خدا بقیه دندوناتم همینطوری تند و تند بدون هیچ مشکلی در بیان . ...
6 تير 1391

نی نی دخملی هفت ماهه می شه

عزیزم روزا تند و تند می گذرن و تو هر روز بزرگتر می شی وقتی عکسای یک ماهگیت رو نگاه می کنم انگار خیلی بیشتر از شش ماه گذشته اصلا باورم نمی شه اون موقع حتی نمی تونستی درست ببینی دستات رو بی هدف تکون می دادی خیلی نحیف و کوچولو بودی حالا برای خودت خانومی شدی قیافتم حسابی عوض شده مامان و بابا رو می شناسی وقتی بابا از سر کار میاد حسابی بهش می خندی و با خنده های قشنگت ذوق زدمون می کنی . قربونت برم وقتی برای عکس گرفتن یک ، دو ، سه میگم بی حرکت می شی دیگه به عکس گرفتن عادت کردی .حسابی غلت می زنی و دور خودت می چرخی همش دوست داری بغلت کنم و خوب همه جا رو تماشا کنی انگار نه انگار که اینهمه خونه رو دیدی بازم برات جالبه و با دقت همه جا رو نگاه می...
3 تير 1391
1